معنی گازی خفه‌کننده

لغت نامه دهخدا

گازی

گازی. (اِ) نام گلی است خوشبوی که بهندی گیوره گویند. (برهان). صحیح کازی است (به کاف تازی و ذال معجمه) بمعنی گل گیوره و عربی است، مگر آنکه گوئیم به زای و کاف فارسی است و به ذال معجمه و کاف تازی معرب آن است. (رشیدی از برهان قاطع چ معین). و رجوع به کاذی شود.


گران گازی

گران گازی. [گ ِ] (حامص مرکب) گران فروشی. رجوع به گران گاز شود.

ترکی به فارسی

گازی

غازی


هوا گازی

گاز زغال

گویش مازندرانی

گازی

قسمت انتهایی خیار، بیماری عصبی و کج شدن موقتی چانه که در...

نوعی پشه ی بزرگ، ورم و آماس قسمتی از صورت و کشاله ی ران


گازی بچرده

بید زده


گازی دنون

دندان های تیز جلوی دهان که در ردیف نامنظم قرار داشته و اغلب...

فارسی به عربی

گازی

غازی

فرهنگ فارسی هوشیار

گران گازی

‎ داشتن دندانهای درشت، گران فروشی دندان گردی.

معادل ابجد

گازی خفه‌کننده

852

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری